کد مطلب:210954 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:234

رد هر دو دسته
چون بیان این بحث كلامی در خور یك كتابی مستقلی است و ما در كتاب سیر حكمت در اسلام مفصل طرح موضوع نموده ایم اینجا فقط در خور فهم عمومی مسائل را بسیار ساده نقل می كنیم از آوردن دلایل فنی طرفین و اصطلاحات علمی آنها خودداری می كنیم تا موضوع روشن گردد.

طبق حدیث مسلم متواتر منقول از پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم كه در احادیث قدسی فرموده است خداوند عالم مانند گنجی پنهان بوده و خواست این همه قدرت و علم را بنماید لذا خلقی آفرید كه از جن و حیوان و ملك جامع تر و برتر باشد تا مظاهر قدرت خود را در مصادیق كامل انسانیت بنماید و لذا وقتی خطاب به ملائكه شد كه به دیدن آدم سجده كنید گفتند پروردگارا نحن نسبح بحمدك و نقدس لك ما كه تسبیح و تقدیس تو می گوئیم احتیاجی به این معجون نیست كه بیافرینی خطاب شد انی اعلم مالا تعلمون آنچه من می دانم شما نمی دانید و منظور تربیت انسان كامل است نه مقدس عابد.

متن حدیث: كنت كنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلفت الخلق لكی اعرف من گنجی پنهان بودم دوست داشتم به اراده خود كسی را بیافرینم كه نیروی معرفت مرا داشته باشد و آن انسان عاقل و كامل است نه مقدس زاهد و عابد.

خداوند عالم برای خلقت انسان كامل تمام وسائلی كه در اختیار جن و حیوان بوده در اختیار انسان گذاشت و او را مظهر جامع جمیع صفات جمال و كمال خود قرار داد چنانچه مولوی در حدیث آفرینش به دین ترجمه مبادرت كرد.



در حدیث آمد كه خلاق مجید

خلق عالم بر سه گونه آفرید



یك گروه را داد عقل و علم وجود

او فرشته است و نداند جز سجود



یك گروه دیگر از دانش تهی

او بهائم و ز علف در فربهی



او نداند جز كه اصطبل و علف

كز سعادت غافل است و از شرف



آن سوم آن آدمی بالبشر

كز ملائك نیمی و نیمی زخر



نیم خر خود مایل سفلی بود

نیم دیگر مایل علوی بود



آن دو قوم آسوده از جنگ و حراب

این بشر به ادو مخالف در عذاب





[ صفحه 35]





عقل اگر غالب شود پس مهتر است

از بهائم آن بشر پس بهتر است



شهوت ار غالب شود بس كمتر است

از بهائم آن بشر بس كابتر است



به منطوقه و اذا انعمنا علی الانسان اعرض و نآی بجانبه مانعم خود را بر بشر تمام كردیم ولی گاهی او اعراض می كند و به نعمت بدون شكر منعم مشغول می گردد و من اعرض عن ذكری فان له معیشة ضنكا و هر كس از نعم بی انتهای ما اعراض كند و از ذكر و یاد منعم غافل گردد به معیشت ضنك مبتلا می شود و معیشت ضنك این است كه از نعم الهی آن نتیجه كمال مطلوب حاصل نمی شود.

نعم حق هم تنها در مادیات و اغذیه و حبوبات و فواكه و غیره نیست بلكه نعم معنوی دارد كه به مراتب مهمتر است كه بارزترین آن نعمت ولایت مطلقه الهیه می باشد و مظهرش عقل انسان است كه باید در آئینه عقل و خرد منعكس گردد و عقل است كه به رهبری ولایت انسان را به كمال حقیقت هدایت و ارشاد می نماید و این همان گنج مخفی است كه ظاهر و آشكار می گردد اختلاف در امر ولایت سبب تشتت آراء و افكار شد و در نتیجه از این نعمت موهبت عظمی دور شدند و به عقاید و اوهام پرداختند چنانچه دیدیم جبری و معتزلی و مفوضی و صائبی و غیره هر یك دسته عقایدی اظهار نمودند.

جبریها گفتند خدا به تمام موجودات محیط است و هر فعلی را خداوند ایجاد می كند ولی ندانستند كه خداوند خود منزه از آنست به امور مادی و كاری مبادرت كند آن قوه ای كه در انسان به ودیعت سپرده است كار را انجام می دهد و در عین حال كه خداوند قادر به انجام كار است و تصرف در امور دارد شخصا مبادرت به كاری نمی كند زیرا احتیاجی به كار ندارد آن انسانست كه برای تكامل خود باید كاری انجام دهد تا به مقصد و مقصود برسد اینكه گفتند علم سبب كار بنده است به كلی اشتباه است زیرا اعلم بشی ء دلیل و علت فعل شی ء نمی شود علم به مهندسی یك بنای عظیم علت به وجود آمدن آن نیست بلكه شرط اساس علمی آن است ایجاد غیر از ایجاب است و علت غیر از شرط كمال است دلیل آنها ایجاب است نه ایجاد و علم حق علم به مانع و حوادث است نه علت وقوع حادثه.

پس انسان اجبار تام ندارد و اختیار تامه هم ندارد در شئون زندگی در تكوینیات مجبور و در شئون تشریعی مختار و آزاد است.

تعیین تكلیف و موظف نمودن بندگان به شرایع آسمانی و تعیین و استقرار معاد و میزان



[ صفحه 36]



و حساب و كیفر و ثواب همه دلیل آزادی است اما در خلقت و آمدن و رفتن از این جهان و كیفیت و كمیت آن اختیاری برای انسان نیست مجبور فی اختیاره و مختار فی جبره پس اراده انسان در اطاعت اوامر شریعت برای نیل به كمال مطلوب روی آزادی است ولی نمی تواند هر وقت خواست بمیرد تا هر وقت خواست توالد و تناسل كند و پسر یا دختر به وجود آورد آنها از قدرت انسان خارج است پس در عین حال كه مرید و مختار است در حیطه تصرف الهی در حدود احكام آزاد است و قبایح اعمال صادره از انسان دلیل جهل اوست و ارشاد به دین برای كمال علم و هدایت اوست اما آیات صحیح است همه به جای خود متقن و محكم نهایت چنانچه در سابق گفتیم این مردم معنی محكم و متشابه و عام و خاص را نفهمیده از آیات استنباط غلطی كرده اند زیرا تفسیر را از غیر خاندانی كه قرآن در آن خانه نازل شده اتخاذ نموده اند و آنها جاهل به تفسیر قرآن و استنباط از معانی آیات نبوده اند معانی كلمات قضا و قدر و خیر و شر و جبر و اختیار را نتوانسته اند با حقیقت آن تطبیق نمایند لذا دچار این مشكل شده اند و در صفحات بعد خواهیم دید كه این كلمات و حروف و جملات در مكتب جعفری چگونه تجزیه و تحلیل شده است.

با این اجمال انسان به منطوقه آیه كریمه ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم در راه آزادی دارد و رو به سعادت هدایت شده مگر آنكه خود منحرف گردد و راه كمال را به نقص تحریف نماید - این آزادی و ارائه طریق برای حصول سعادت انسان كامل است و انحراف باعث ذلت و زبونی آدمی چنانچه باز می فرماید اما هدیناه السبیل اما شاكرا و اما كفورا.

ما هستیم كه هدایت می كنیم اما دسته ای به شكرانه هدایت به كمال مطلوب می رسند و دسته ای به جرم كفران نعمت به آتشی كه خود بر می افروزند می سوزند.

باری این دو دسته جنبه های افراط و تفریط در معانی آیات قرآن را پیش گرفته و به لغزش افتاده اند و لذا امام صادق (ع) فرمود.

الا انه لاجبر و لا تفویض بل امر بین الامرین

و حضرت امام رضا (ع) در بیان جدش فرمود

لا جبر ای فی الافعال العباد و لا تفویض ای فی فعل الخالق جل ذكره الاله الخلق والامر كه امر بین الامریین است كه فعل از بنده و امر و نهی از خدای متعال كه بنده فاعل فعل به اطاعت امر است.



[ صفحه 37]